یاد بگیریم که یاد بگیریم

اگر بخواهیم آموخته شویم باید درباره خودمان و دیگران بنویسیم. برای نوشتن باید خوب ببینیم و بشنویم. نوشتن ما را به فکر کردن وامیدارد!

یاد بگیریم که یاد بگیریم

اگر بخواهیم آموخته شویم باید درباره خودمان و دیگران بنویسیم. برای نوشتن باید خوب ببینیم و بشنویم. نوشتن ما را به فکر کردن وامیدارد!

  • ۰
  • ۰

در سرزمین جابلقا روستایی سرسبز بود که کدخدایی داشت با خانواده ای بزرگ. یازده پسر و یک دختر. کدخدا دائما در تلاش بود تا روستای خودش را بعنوان روستایی نمونه به دیگران معرفی کند. پسران کدخدا هم همه امور روستا را بعهده گرفته بودند. اما دختر کدخدا! دختری رنگ پریده و لاغر بود که هیچ کس از ترس برادرانش جرات نداشت به او نگاهی بیندازد چه برسد به ابراز علاقه. مادر دخترک هم برای اینکه از پس شکم افراد خانواده و رفت و روب و اینا بربیاد از دختر خود سخت کار میکشید. میترسید کلفت بگیره. میترسید بگن پیر شده و از پس خانواده برنمیاد ! کدوم زنه که از پیر شدن و تبعاتش نترسه؟! تو این میون، یه جاری هم داشت که اوجاقش کور بود و هر جا میرفت از دختر کدخدا بد میگفت. میگفت مریضی داره و سرد مزاج و خل وضعه! میگفت اینم شد مادر که نمی تونه یه دختر رو روبراه کنه و شوهر بده؟ راستش از پسرای کدخدا میترسید ولی خوب نه کدخدا حواسش به دخترش بود، نه زن کدخدا تو اون وضعیت میتونست کاری برای دخترش بکنه. 


داستان این زن کدخدا آدم رو یاد آموزش و پرورش این مملکت نمیندازه؟ اون جاری خبیس چی؟ شما رو یاد صدا و سیما میلی نمیندازه؟ مسئولیتش با خودتون!!! 

#آموزش و پرورش 

#صدا و سیما

#خرم بالایی 


  • ۹۵/۱۰/۲۹
  • خرم بالایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی