داستان اون پادشاهی که عاشق لباس بود و خیاط های شیادی که پول زیادی ازش گرفتند تا براش لباس فاخری تهیه کنند رو حتما شنیدید!
اونا به شاه و درباری ها گفتن فقط کسی که حرامزاده نباشه میتونه لباس رو ببینیه چون از الیاف خاصی استفاده شده. درباری ها هم از ترس متهم شدن به حرام زادگی میرفتن پیش شاه و به به و چه چه می کردن از لباس و دست آخر خود شاه هم افتاد تو تله. وانمود کرد لباسی رو که نبود رو بپوشه بره شهر.
خوب مردم هم ترس درباری ها رو داشتن و اگه نبود یه بچه پرسشگر که داستان الیاف خاص رو نمی دونست ما هم از این داستان بی اطلاع بودیم. اون پرسید " پس چرا اعلی حضرت لخته؟"
به لطف اون بچه ما الان میدونیم که نباید از پرسیدن ترسید. حتی اگه همه فکر کنن جای سوال نیست.
دیگه اینکه اگه همه هم بگن چیزی درسته بازم دلیل درستی اون حرف یا مطلب نیست. خوب نیست دیگه!
حرف آخر: مواظب کلک 'خیاط' های جدید هم باشیم؛ به این مثال ها دقت کنید:
فقط کسی که اهل دل باشه این حرف منو میفهمه!
هر کسی که یه زره شعور سیاسی داشته باشه میدونه که باید به حسن احمدی رای بده!
فقط احمق ها از این فیلم خوششون نیومده!
هر کسی این متن رو نپسنده واقعا از ادبیات چیزی سر در نمیاره 😜
# خرم بالایی