"یه مایع دستشویی بدید لطفا! چقدر میشه؟"
فروشنده پیر افغانی گفت: " چشمم درست نمیبینه! ببین قیمت روش چنده؟ "
" نوشته نهصد و شصت و پنج تومن!"
یه هزاری بهش دادم و خدا برکتی بهش گفتم اومدم برم گفت: "کجا؟"
برگشتم دیدم هزاری رو گذاشته رو پیش خوان.
"چی شده حاج آقا؟"
"خورد ندارم. خورد بده!"
"قابل نداره حاج آقا. بقیه اش باشه!"
من حرام قاطی مالم نمی کنم!"
"حاج آقا، خورد از کجا بیارم. من میگذرم. شما هم ببخش!"
" آخه این چه کاریه میکنن. چرا همه رو مدیون هم میکنن؟ به چند نفر بگم خورد ندارم. تازه بعضی ها هم به زبون میبخشن. از نگاهشون معلومه فکر میکنم من دارم ازشون میدزدم. "
نگاهی به دستگاه pose روی پیشخوان میندازم. کارت همراه ندارم. همیشه که آدم همراهش کارت نداره! شرکتهای ایرانی هم که موظفند قیمت دقیق و منصفانه تعیین کنند! ولی پیرمرد هم حرف حساب میزنه. گیج شدم. بدون اینکه حرفی بزنم از مغازه خارج میشم.
# خرم بالایی
- ۹۵/۱۰/۰۴